درباره یک مرد خطرناک؛ «شیطان روی شانههای پوتین» جانشین او میشود؟ +تصویر
تاریخ انتشار: ۲ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۳۷۹۲۶۹
جنگ اوکراین نفوذ پاتروشف را بر پوتین تثبیت کرده و او هم چنان گزینه مورد علاقه برای جانشینی او به عنوان رئیس جمهور است. از دید "مارک گالئوتی" نویسنده و کارشناس مسائل کرملین پاتروشف مدت هاست که "شیطان روی شانه پوتین است و سم را در گوش او زمزمه میکند".
مارک هالینگز ورث؛ روزنامه نگار تحقیقی بریتانیایی و نویسنده ده کتاب است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش فرارو مارک هالینگز ورث در اسپکتیتر نوشت: "بوریس راتنیکوف" افسر سابق کا گ ب و مشاور ارشد بازنشسته سرویس امنیتی روسیه در سال ۲۰۱۶ میلادی مصاحبهای قابل توجه انجام داد. راتنیکوف که در سال ۲۰۲۰ درگذشت ادعا کرده بود رئیس اش در زمانی که "مادلین آلبرایت" در اواسط دهه ۱۹۹۰ میلادی وزیر امور خارجه آمریکا بود به ذهن آلبرایت نفوذ کرده و آن را خوانده بود.
راتنیکوف گفته بود که افسر مافوق اش از یک عکس برای نفوذ به ناخودآگاه آلبرایت استفاده کرد و در آنجا افکار مخفی آلبرایت را در مورد اولویت حذف سیبری و خاور دور از قلمرو روسیه کشف کرد.
مقام ارشد اطلاعاتی مورد بحث "گئورگی روگوزین" افسر ارشد کا گ ب در فاصله سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۹۲ میلادی معاون رئیس سرویس امنیتی یلتسین بود. روگوزین آزمایشهای مخفیانهای انجام داد تا از تله پاتی، هیپنوتیزم و طالع بینی برای نفوذ به سیا و دولت ایالات متحده استفاده کند. او به کارهای غیبی میپرداخت، روح مردگان را احضار میکرد و معتقد بود که میتواند با استفاده از عکس به ضمیر ناخودآگاه افراد نفوذ کند.
تکنیک او این بود که دراز بکشد و در حالت هیپنوتیزم قرار گیرد که از طریق آن میتوانست با آلبرایت ارتباط برقرار کند و از این رو ذهن او را بخواند، در روح او نفوذ کند و برنامههای مخفی اش را کشف کند.
روگوزین بر اساس این روشها گزارشی را با افشاگری هیجان انگیزی درباره سیاست خارجی ایالات متحده برای معاون خود راتنیکوف ارسال کرد. راتنیکوف گفته بود:"در افکار آلبرایت ما نفرت بیمارگونه از اسلاوها را یافتیم. او (آلبرایت) از این واقعیت که روسیه دارای بزرگترین ذخایر معدنی است خشمگین بود. به نظر او در آینده ذخایر روسیه باید نه توسط یک کشور بلکه توسط کل بشریت تحت نظارت ایالات متحده اداره شوند. هم چنین، بر اساس افکار آلبرایت او به دنبال آن بود که ارتش ایالات متحده از نوعی سلاح شیمیایی و بیولوژیکی در یوگسلاوی با کلاهکهای حاوی عناصر رادیواکتیو استفاده کند".
نیازی به گفتن نیست که وزیر امور خارجه ایالات متحده هرگز به طور علنی یا خصوصی چنین انگیزهها و اهدافی را مورد تایید قرار نداد. افکار مخفی این مامور کا گ ب با دستور کار پوتین مطابقت داشت. پوتین نیز باور داشته که ایالات متحده امریکا قصد تسلط بر جهان را دارد. او نیز باور داشت که هدف امریکا بی ثبات سازی روسیه و در نتیجه آن دسترسی به ذخایر ارزشمند نفت و گاز روسیه است. در مواقع عادی، توهمات یک روانشناس درگذشته کرملین و کا گ ب جدی گرفته نمیشود.
با این وجود، "نیکلای پاتروشف" دومین مرد قدرتمند روسیه و مقام ارشد امنیت ملی آن کشور در سال ۲۰۱۵ میلادی به نشریه "کومرسانت" روسیه گفته بود:"احتمالا اظهارات "مادلین آلبرایت" وزیر امور خارجه سابق آمریکا را به یاد دارید که گفته بود نه خاور دور و نه سیبری متعلق به روسیه نیست"؟
البته واقعیت آن است که آلبرایت هرگز چنین جملهای را بیان نکرده بود. نظر پاتروشف فانتزیهای مسئول سابق کا گ ب و کرملین بود. پاتروشف باید میدانست که این ادعا "دروغ" است، زیرا در آن زمان در سال ۱۹۹۷ میلادی او رئیس سرویس امنیت فدرال روسیه بود. در نتیجه، تکرار چنین دروغی بینشی از رویکرد او به سیاست خارجی را ارائه میدهد.
پاتروشف امروز تاثیرگذارترین و مهمترین مشاور روسیه برای پوتین رئیس جمهور آن کشور است و یکی از مدافعان پشیمان ناپذیر و بیرحم جنگ در اوکراین میباشد. در واقع، او حتی از دوست صمیمی و همدست خود نیز تندروتر است. پاتروشف به عنوان دبیر شورای امنیت ملی روسیه ایالات متحده را به دنبال کردن یک دستور کار پنهان برای اجرا سناریوی "فروپاشی فدراسیون روسیه" متهم کرده است.
جنگ اوکراین نفوذ پاتروشف را بر پوتین تثبیت کرده و او هم چنان گزینه مورد علاقه برای جانشینی او به عنوان رئیس جمهور است. از دید "مارک گالئوتی" نویسنده و کارشناس مسائل کرملین پاتروشف مدت هاست که "شیطان روی شانه پوتین است و سم را در گوش او زمزمه میکند".
نیکلای پاتروشف در تاریخ ۱۱ ژوئیه ۱۹۵۱ میلادی در لنینگراد متولد شد. او در دوران اوج جنگ سرد بزرگ شد. پاتروشف پس از تحصیل در رشته فیزیک و ریاضیات در دبیرستان شماره ۲۱۱ لنینگراد و سپس در رشته مهندسی در سال ۱۹۷۴ میلادی در کا گ ب ثبت نام کرد.
او یک سال پس از آن به واحد ضد جاسوسی لنینگراد پیوست جایی که برای اولین بار با پوتین ملاقات کرد. آنان مخالفان سیستم را مورد آزار و اذیت قرار میدادند و بیهوده به دنبال یافتن جاسوسان بودند. پاتروشف سپس با ارتقای مقام مواجه شد. پوتین به درسدن در آلمان شرقی اعزام شد. این رویدادها باعث دور افتادن آنان از یکدیگر شد.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی پوتین به لنینگراد که اکنون با نام سنت پترزبورگ شناخته میشود بازگشت در حالی که رفیق سابق او رئیس ضد جاسوسی سرویس امنیت فدرال روسیه شده بود. در سال ۱۹۹۸ میلادی پاتروشف و پوتین به عنوان معاون یلتسین رئیس دولت (در واقع معاون رئیس دفتر) در کرملین متحد شدند.
در آن زمان پاتروشف در ردههای بالاتری در مقایسه با پوتین قرار داشت، اما پوتین به یلتسین نزدیکتر بود و به همین دلیل با شغل مورد علاقهاش به عنوان رئیس سرویس امنیت فدرال روسیه پاداش گرفته بود.
در همین حال، پاتروشف به عنوان رئیس امنیت اقتصادی سرویس امنیت فدرال روسیه منصوب شد نقشی حیاتی که بسیاری از "سیلوویکی"ها حرفه امنیتی خود را در آنجا آموختند.
او هم چنین معاون پوتین بود. آن دو علیرغم خصوصیات شخصی متفاوت شان از آوریل ۱۹۹۹ میلادی شراکت بسیار خوبی را با یکدیگر شکل دادند. پاتروشف یک سیلوویکی است به شدت دوستدار مشروب است، سخت صحبت میکند، اما به شدت صریح است. در مقابل، پوتین زاهد است، مشروب نمینوشد، نگرشی استراتژیک به قضایا دارد و در افکار و نظرات خود سنجیده عمل میکند. با این وجود، هر دوی آنان خصومت شدیدی با ایالات متحده دارند و دیدگاه شان نسبت به جهان توطئه آمیز است.
پاتروشف ایالات متحده را منحط، امپریالیست و مغایر با جهان بینی اقتدارگرای محافظه کارانه خود مبتنی بر ارزشهای سنتی میداند. ذهنیت او متاثر از جنگ سرد است. این دیدگاه مبنای رویکرد او در قبال جنگ اوکراین بوده است. او در سال ۲۰۱۶ میلادی گفته بود:" رهبران ایالات متحده هدفی را برای سلطه جهانی تعیین کرده اند. از این نظر آنان به روسیه قوی نیاز ندارند. برعکس، آنان قصد دارند کشورمان را تضعیف کنند. نمیتوان رد کرد که آنان ممکن است بخواهند از طریق فروپاشی روسیه به این هدف دست یابند. این امر به ایالات متحده امکان دسترسی به منابعی را میدهد که به نظر آنان روسیه به ناحق در اختیار دارد".
این پارانویا و احیای لفاظیهای جنگ سرد قدرت و تصرف کرملین توسط شاهینهای تندرو سرویس امنیت فدرال روسیه از سال ۲۰۰۶ میلادی به این سو را نشان میدهد موضعی که در سالیان اخیر تقویت و تشدید شده است.
هم چنین، مجوز ترور منتقدان در خارج از کشور، افزایش جاسوسی سایبری، مسموم کردن مخالفان، نفوذ و عملیات اطلاعات نادرست و جنگ وحشیانه علیه مخالفان سیستم روسیه و جمهوریهای شوروی سابق نیز با این رویکرد و بینش عملی شده اند.
این ذهنیت مبتنی بر محاصره ملی است. پاتروشف به طرز عجیبی "روس هراسی" در اوکراین را بخشی از یک کارزار تبلیغاتی غربی توصیف کرد که معتقد است ریشه آن به نویسندگان حسود اروپایی باز میگردد که "ایوان مخوف" را لکه دار میکردند.
او در سال ۲۰۲۱ میلادی گفته بود:"روس هراسی غربی دیروز و به تازگی به وجود نیامده است. این داستان پیشینهای بسیار طولانی دارد. نویسندگان غربی قرنها پیش سعی کردند کشور ما را بدنام کنند. ایوان مخوف را در نظر بگیرید که در غرب به دلایلی "وحشتناک" نامید میشود. "افسانه سیاه" در مورد او به عنوان یک ظالم ظالم در طول زندگی یک پادشاه توسط وقایع نگاری غربی که میخواست توجه اروپاییها را از آن چه در کشورهای شان رخ میداد منحرف کند نقل شده بود. آنان دوست نداشتند تزار روسیه رهبری سیاسی و اخلاقی شان را برسمیت نشناسد".
این در حالیست که هر مورخ واقع بینی میپذیرد که ایوان مخوف یک ظالم وحشی بود که از ترور به عنوان یک سلاح سیاسی استفاده میکرد. او هم چنین اولین تزاری بود که پلیس مخفی را راه اندازی کرد. پلیس مخفی دوران او معروف به "اوپریچنیکی" ابزاری برای اعمال حکومت استبدادی اش بود.
پوتین و استالین نیز ذهنیتی مشابه او را داشته و هر مخالفتی را به مثابه خیانتی علیه کشور قلمداد کرده اند. ایوان مخوف بین دورههای سادیسم، دعا و توبه در نوسان بود. پس از هفت سال حکومت وحشت پلیس مخفی او منحل شد.
البته طرح اطلاعات نادرست در روسیه موضوع تازهای نیست. بلشویکها در سال ۱۹۱۷ میلادی عملیات فریب و نفوذ را به عنوان سلاحی جدایی ناپذیر در زرادخانه خود قلمداد میکردند.
لنین گفته بود: "ما باید آماده به کار بردن نیرنگ، فریب و پنهان سازی حقیقت باشیم. در سیاست هیچ اخلاقی وجود ندارد تنها مصلحت وجود دارد".
یکی از همکاران کمیسر کمونیست در موافقت با این گفته افزوده بود: "راست گفتن یک عادت بسیار خوب بورژوایی است، اما دروغ گفتن برای ما با اهداف مان توجیه میشود".
از آن زمان به این سو بود که اخبار جعلی و اطلاعات نادرست در سراسر جنگ سرد در مقیاس به اصطلاح صنعتی و گسترده به کار گرفته شد. امروزه در مورد اوکراین تبلیغات نادرست بخشی جدایی ناپذیر از استراتژی روسیه است. روسها اکنون به فرمان "سون تزو" مبنی بر آن که "اساس جنگ تماما فریب است" پایبند هستند. یک مورد آشکار در مورد استفاده پاتروشف از اطلاعات نادرست در مصاحبهای با کومرسانت در ژوئن ۲۰۱۵ میلادی آشکار شد.
او گفته بود:"همه ما عبارتی را که آمریکاییها برای توصیف نزدیکترین همسایگان روسیه به کار بردند به خاطر داریم. آنان همسایگان روسیه را "دولتهای خط مقدم" نامیدند و به طور واضح نشان دادند که "خط مقدم" در امتداد مرزهای ایالتی ما قرار دارد. با این پیشینه اعلام شده که فرماندهی ناتو در نظر دارد تا یک گروه ۳۰۰۰۰ نفری را در اینجا مستقر کند".
این گفته تحریفی کلاسیک از سوی پاتروشف بود. اشاره او به تصمیم چهار ماه پیش از این اظهارنظر برای افزایش نیروهای واکنش ناتو (NRF) یک سپاه واکنش سریع بود. "ینس استولتنبرگ" دبیرکل ناتو در آن زمان گفته بود:"در مجموع نیروهای واکنش ناتو تقویت شده تا حدود ۳۰ هزار سرباز خواهد داشت". در اینجا انتشار اطلاعات نادرست نهفته است برنامه ناتو این نبود که ۳۰۰۰۰ سرباز در مرز روسیه مستقر کند. این صرفا تعداد نیروهای اختصاص داده شده به نیروهای واکنش ناتو بود.
واقعیت آن است که ناتو حتی خود نیز سرباز ندارد و تک تک کشورهای عضو طبق درخواست فرماندهان ناتو نیرو ارائه میکنند. واحدهای واکنش ناتو تا زمانی که توسط ناتو فراخوانده نشوند در کشورهای خود باقی میمانند.
بنابراین، ادعای پاتروشف مبنی بر استقرار ۳۰۰۰۰ نیروی ناتو در مرز روسیه آشکارا نادرست بود. مسئله این است که آیا او اظهارات علنی ناتو را اشتباه متوجه شده یا عمدا دروغ گفته است. پاتروشف از سال ۲۰۰۸ میلادی رئیس شورای امنیت ملی روسیه بوده است. او مدیر سرویس امنیت فدرال روسیه و یکی از مقامهای ارشد اطلاعاتی آن کشور در سه دهه گذشته بوده است. بنابراین، او آگاهترین مقام امنیت ملی در کرملین است. در نتیجه، او به صراحت در مورد نقشه ناتو برای نیروهای واکنش آن پیمان دروغ گفته است.
پاتروشف با هدف تثبیت جنگ اوکراین خاطرات پیروزی شوروی علیه آلمان فاشیست در جنگ جهانی دوم را به عنوان راهی برای تقویت ناسیونالیسم روسیه و حمایت از تهاجم تداعی میکرد.
زمانی که در مورد درخواست اوکراین برای بستن مرز روسیه از نزدیکترین مشاور پوتین پرسشی مطرح شد او محاصره احتمالی دونباس را با محاصره استالینگراد مقایسه کرد. او دولت اوکراین را یک حکومت نظامی فاشیست معرفی کرد و تئوریهای توطئه درباره "جنایتکاران نئونازی" را مطرح نمود. او مدعی شد که اوکراین از "نئونازیها برای سازماندهی کودتاها و ماموریتهای خرابکارانه" در دیگر کشورها استفاده میکند.
با این وجود، تمرکز جهان بینی پاتروشف ایالات متحده آمریکا است یا همان طور که کا گ به آن اشاره میکرد:"رقیب اصلی".
او در اوایل سال جاری گفته بود:"ایالات متحده در تلاش است تا ثابت کند که روسیه طرف درگیری در اوکراین است، اما اینطور نیست. ایالات متحده خود آغازگر درگیری در اوکراین است. آنان از طریق یک کودتا مردم اوکراین را تحت کنترل خود درآوردند. این امریکاییها بودند که تمام این رویدادها را آغاز کردند. باراک اوباما در یکی از مصاحبههای اخیر خود به این موضوع اذعان کرد".
این در حالیست که اوباما صرفا گفته بود که ایالات متحده میتواند به عنوان یک میانجی در هر تغییر قدرتی در کی یف عمل کند.
چشم انداز دلخراش جانشینی پاتروشف به جای پوتین بسیار واقعی به نظر میرسد. رئیس شورای امنیت ملی روسیه ۷۱ سال سن دارد و در اوج نخبگان داخل کرملین باقی مانده است. برای پاتروشف که نزدیک به ۵۰ سال دوست و معتمد پوتین بوده تشدید تنش با ایالات متحده و اوکراین پایگاه قدرت اش را تقویت میکند. او از درگیری لذت میبرد و این تصور غرب را که جهان بین درگیری و صلح در نوسان است رد میکند. او نیز مانند پوتین معتقد است که جنگ ادامه سیاست با ابزارهای دیگر است و حمله به اوکراین تنها بخشی از جنگ روسیه با غرب است.
منبع: خرداد
کلیدواژه: جنگ اوکراین ولادیمیر پوتین نیکلای پاتروشف سرویس امنیت فدرال روسیه اطلاعات نادرست نیروهای واکنش عنوان رئیس ایالات متحده جنگ اوکراین ایوان مخوف واکنش ناتو امنیت ملی آن زمان جنگ سرد هم چنین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khordad.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خرداد» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۳۷۹۲۶۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سرنگونی پوتین؟!/ او گورباچف نیست/ بعید است صاعقه دوبار به یکجا اصابت کند!
به گزارش خبرآنلاین، پیتر روتلند در تحلیلی برای ریسپانسیبل استیت کرفت وابسته به «اندیشکده کوئینسی» نوشت:ماکسیم ساموروکوف از مرکز کارنگی اخیرا مقالهای را باعنوان" رژیم شکننده پوتین" در فارن افرز منتشر کرده است. او نوشته مانند آنچه در گذشته برای شوروی اتفاق افتاد، سیستم پوتین هم همیشه درحال فروپاشی است.
این استدلال بر اساس یک قیاس تاریخی شکل گرفته است. طبق این قیاس نظام شوروی، قوی و تغییرناپذیر به نظر میرسید و عملاً هیچکس فروپاشی آن را پیشبینی نمیکرد. اما در نهایت شوروی فروپاشید. به همینترتیب، سیستم پوتین در حالحاضر قدرتمند و مقاوم به نظر میرسد و کمتر کسی میتواند فروپاشی آن را تصور کند. اما در نهایت این سیستم هم مانند شوروی، دچار فروپاشی خواهد شد.
مشخص است که چرا این استدلال برای فارنافرز دارای جذابیت است. پندار آرزومندانه همیشه مخاطب را جذب میکند. مردم دوست دارند آنچه را که میخواهند بشنوند را به آنها بگویند. بدون هیچ چشماندازی برای یک ضدحمله موفق در اوکراین، محتملترین سناریویی که باعث میشود کییف در جنگ پیروز شود، فروپاشی رژیم پوتین در روسیه است.
قیاسهای تاریخی میتوانند جذاب؛ اما گمراه کننده باشند. چرا که ممکن است توجه ما را بر شباهتهای سطحی متمرکز کنند، در حالی که تفاوتهای ساختاری را نادیده میگیرند. چندین دلیل مهم وجود دارد که مشخص میکند نظام پوتین در مکان بسیار متفاوتی با اتحاد جماهیر شوروی در دوره پرسترویکا قرار دارد.
اول اینکه میخائیل گورباچف تنها شش سال در روسیه قدرت را به دست داشت و هرگز نتوانست کنترل موثری بر حلقه داخلی رهبران شوروی داشته یا تغییری در بروکراسی ایجاد کند. در نتیجه او نتوانست ابتکارات سیاسی خود را اجرایی کند و ناچار شد تصمیمات رادیکالتری را اتخاذ کند که کل سیستم را بیثبات میکرد.
در مقابل پوتین پس از به قدرت رسیدن در سال دو هزار خیلی سریع بر نخبگان رقیب کنترل پیدا کرده و مکانیسم قدرت عمودی را احیا کرد. او ۲۴ سال است که در قدرت بوده و اکثر تحلیلگران موافقند که پایههای اصلی رژیم او آنقدر قوی است که احتمالا حتی از مرگ بنیانگذار خود هم جان سالم بهدر میبرد.
مسائل دوم این است: یکی از عوامل مهم در فروپاشی اتحادجماهیرشوروی این واقعیت بود که این کشور در یک جنگ در افغانستان بود و قابلیت پیروز بیرون آمدن از آن را نداشت. بنابراین اتحادجماهیر شوروی مجبور شد که با غرب وارد مذاکره شود. روسیه در حال جنگ در اوکراین است که هنوز اطمینان دارد که میتواند در آن پیروز شود.
مورد سوم اینکه اتحادجماهیر شوروی ورشکسته شده بود، کسری تجاری داشت و از خارج پول قرض میگرفت. در مقابل با وجود تحریمهای غرب، روسیه در سال گذشته ۵۰ میلیارد دلار مازاد تجاری داشته است. اقتصاد برنامهریزی شده شوروی سفت و سخت و ویرانکننده بود و دولت در گودالی از یارانههای دولتی فرو رفته بود. روسیه کنونی دارای یک اقتصاد سرمایهداری پویا است که بهخوبی در اقتصاد جهانی در اقتصاد جهانی ادغام شده و کارآفرینان مهارت خوبی در دور زدن تحریمهای غرب دارند.
نکته چهارم این است که اتحاد جماهیر شوروی، فدراسیونی بود که تنها ۵۲ درصد از جمعیت آن را روسها تشکیل میدادند. اما روسیه پوتین یک کشور متمرکزتر است که ۸۲ درصد از جمعیت آن را روسها تشکیل میدهند. مسلما برای روسیه احتمال شورش اسلامگرایان در قفقاز شمالی یک چالش امنیتی بالقوه است. اما منطقی که رمضان قدیروف رهبر چچن را تبدیل به یک رعیت وفادار برای مسکو کرده، در موارد دیگر هم صدق میکند. بر اساس این منطق بهتر است از جریان یارانهای که از مسکو میرسد لذت ببرید و لامبورگینی سوار شوید تا اینکه گروزنی یکبار دیگر به تلی از آوار تبدیل شود. چچنیها از جنگهای اول و دوم درس گرفتهاند که استقلالطلبی ارزش تلاش را ندارد. هیچیک از جمهوریهای دیگر در فدراسیون روسیه هم علاقهای به آغاز جنگ با مسکو ندارند.
حمله ۲۲ مارس ۲۰۲۴ به تالار شهر کراوکس، نه تنها یادآور این موضوع بود که اسلامگرایی افراطی همچنان یک تهدید امنیتی برای روسیه است بلکه نشاندهنده شکست اطلاعاتی گسترده سرویسهای اطلاعاتی این کشور بود. ایالاتمتحده از قبل به آنها هشدار داده بود که چنین حملهای در راه است. آنها باید نگهبانان مسلح را در تمام سالنهای کنسرت در مسکو مستقر میکردند. بااینحال، حملاتی مانند کراوکس باعث تغییر رژیم در روسیه نمیشود. تروریستها نه از قفقاز شمالی، بلکه از تاجیکستان آمده بودند. این نشان میدهد که هشت میلیون کارگر مهاجر از آسیای مرکزی یک خطر امنیتی بالقوه برای روسیه است. اما ارزش آنها در اقتصاد روسیه که با مشکل نیروی کار کم مواجه است، حداقل در حالحاضر از چالشهای امنیتی که ایجاد میکنند بیشتر است.
شورش واگنر در ژوئن ۲۰۲۳ یک تحول خارقالعاده بود و جدیترین تهدید برای ثبات رژیم پوتین از زمان تأسیس آن در سال دو هزار به حساب میآمد. ما هرگز نمیدانیم اگر یوگنی پریگوژین به عقب نرفته بود، چه رخ میداد. او به نیروهای خود دستور داده بود تا به سمت مسکو پیشروی کنند. اما آنچه میدانیم این است که قیام یا شورش واگنر در نهایت شکست خورد. پریگوژین مرده و به خاک سپرده شده و ثبات رژیم به سرعت برقرار شده است.
اجازه دادن به گروه واگنر برای توسعه و قدرت پیدا کردن تا جایی که بتواند آن شورش را به راه بیندازد، یک اشتباه جدی از سوی پوتین، پس از تصمیم او برای آغاز تهاجم تمام عیار به اوکراین بود. اما این یک اتفاق دور از ذهن باقی میماند و نمیتواند به عنوان پایهای برای سیاست ایالات متحده عمل کند.
برای پیروز شدن در دیپلماسی و جنگ نیاز به ارزیابی واقعبینانه از نقاط قوت و ضعف دشمن است. فروپاشی ناگهانی اتحاد جماهیر شوروی به ما یادآوری میکند که انتظار چیزهای غیرمنتظره را داشته باشیم. اما پوتین و رئیس جمهور چین شی جین پینگ از اشتباهات گورباچف درس خود را گرفتهاند. واشنگتن نباید سیاست روسیه خود را با این فرض بسازد که صاعقه دو بار به یک مکان برخورد میکند.
*ترجمه: مهسا مژدهی
۳۱۱۳۱۲
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901563